دنیای راز دار

آخرین مطالب

۱۳ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

من بی تو نیستم، تو بی من چه می‌کنی؟
بی‌صبح ای ستاره‌ی روشن چه می‌کنی؟
شب را به خواب‌دیدن تو روز می‌کنم
با روزهای تلخ ندیدن چه می‌کنی؟
این شهر بی تو چند خیابان و خانه است
تو بین سنگ و آجر و آهن چه می‌کنی؟
گیرم که عشق پیرهنی بود و کهنه شد
می‌پوشمش هنوز، تو بر تن چه می‌کنی؟
من شعله شعله دیده‌ام ای آتش درون
با خوشه خوشه خوشه‌ی خرمن چه می‌کنی!
پرسیده‌ای که با تو چه کردم هزار بار
یک بار هم بپرس تو با من چه می‌کنی؟!

مژگان عباسلو

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۸:۱۲
دنیا ...

نه هیچ انسانی دوست توست و نه هیچ انسانی دشمن توست؛

بلکه هر انسانی معلم توست.

پس غرور و تعصب را کنار بگذار

و آنچه را که هر انسانی باید به تو آموزش دهد یاد بگیر

تا تمام درسهایت را بیاموزی و آزاد و رها شوی.

رنج برای پیشرفت انسان ضروری نیست ؛

رنج حاصل تخلف از قانون معنویت است 

اما ...

تنها عده ی اندکی از انسانها می توانند

روح خفته ی خود را بدون رنج برخیزانند.

اسکاول شین

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۰۱:۵۴
دنیا ...

گر چه دیروز او بزرگ نبود، گر چه فردای کوچکی دارد

برنمی گردد از تصور خویش، دلخوشی های کوچکی دارد

مثل تنهایی صدف در موج، او دلش از خودش بزرگ تر است

تو ولی جا نمی شوی در آن، این قفس جای کوچکی دارد

ساکنان اتاق های دلش سال ها می روند و می آیند

هیچ کس گم نمی شود در آن، بس که دنیای کوچکی دارد

او دلش مثل ساحلی تنهاست، آه! اصلاً دلیل خوبی نیست

که بخواهی از آن فرار کنی، چون که دریای کوچکی دارد

می گریزد به خانه می آید، ساکت و عاشقانه می آید

بی دلیل و نشانه می آید، اشک امضای کوچکی دارد

ماندنت را گریستی اما، می توانی نایستی اما…

تو که مجبور نیستی اما… عشق «اما»ی کوچکی دارد 

پیش از آنی که پیش تر بروی، تند مانند بادها بدوی

از تو می خواهد از خودش بشوی، چه تقاضای کوچکی دارد!

شاید این گنگ خواب دیده تو را نکشاند به خواب خود اما

هرگز از خواب بر نمی خیزد، آن که رویای کوچکی دارد

آرش فرزام صفت

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۰۱:۴۳
دنیا ...