قمردر عقرب
سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۱۰ ب.ظ
نور از چشم من افتاده است در چشم شبت
خیره کرده کهکشان را برق هر دو کوکبت
با زبان بی زبانی ساده نیشم می زنی
طالعم افتاده در برج قمر در عقربت
در کنارم می نشینی قند پهلو می شوم
دوست میدارم بنوشم چای با قند لبت
کافرم کردی به پرهیز از خطوط قرمزت
مومنم کردی به موی مشکی لامذهبت
« إِنَّ » با هر « عُسْرِ یُسْرًا » حکمت درد من ست
قسمت این بوده بسوزم مدتی را در تبت
حسن رحمانی نکو
۹۴/۰۴/۲۳