دنیای راز دار

آخرین مطالب

آدم..

شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۶، ۰۵:۰۳ ق.ظ

از خاک آوردم به عرش و مهترش کردم 

از هیچ او را ساختم پیغمبرش کردم

وقتی که رنجِ زندگی تنهاترش می کرد 

من سوختم ... من ساختم ... من باورش کردم

از تاک سرخ سینه ام میخانه آوردم

هر جرعه را با خون دل در ساغرش کردم

از استخوان لاغرش رستم تراشیدم

افتاده ای را با محبت سرورش کردم

مغرور و بی پروا شد و ما را ندید انگار

کز سوز دل آتش به جان مجمرش کردم

هی صبر کردم ... صبر کردم ... صبر کردم ... صبر

گویی که با این کار بی پرواترش کردم

وقتی برای خالقش ابلیس شد ، آنوقت 

در زمهریر دست هایم کیفرش کردم ...

سودا سیحون

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۱۲
دنیا ...

نظرات  (۲)

سلام
زیبا بود
شاد و سرزنده باشید
پاسخ:
سلام ممنون ...برقرار باشید
 
عرض ارادت ............
امیدوارم حالتان خوب باشد .
در وادی درویشان و عرفان قدم میگذارید .

عالی بوووووووووووود

پاسخ:
ممنون و پاینده  باشید استاد
این وادی را بسیار دوست میدارم اما.....

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی