دنیای راز دار

آخرین مطالب

گاهی به نغمه های دلم گوش می کنم

جز عشق هرچه هست فراموش می کنم

پیری رسید و تار هوس می تنم هنوز

یعنی: شکار لعل لب نوش می کنم

گاهی هم از پیاله ی چشم بتان شهر،

بیتی،قصیده ای ،غزلی نوش میکنم

چون پیچکی که سخت بپیچد به جان سرو 

با ماه خویش دست درآغوش می کنم

دیوانه ی سکوتم و لب های بوسه خواه

آواز بوسه ای ست، اگر گوش می کنم

هر بار توبه می کنم از عاشقی و باز

چشمت چه می کند که فراموش می کنم

کمال الدین علاءالدینی شورمستی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۰
دنیا ...

حفظ کن فاصله را تا به تو عادت نکنم

به زنِ توی غزلهات حسادت نکنم

صنم نافع

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۲۶
دنیا ...

قفلی شکست و در شب زندانم آمدی
از عمق شعرهای پریشانم آمدی
شوقت درون سینه ی من بود سالها
آغوش بازکردی و در جانم آمدی
بغضم گرفته بود و خیابان ادامه داشت
در بی قراری شب بارانم آمدی
پاییز، پشت پنجره ام قد کشیده بود
مثل بهار، تا لبِ ایوانم آمدی
این عطر شمعدانی من نیست...بوی توست 
انگار تا حوالی گلدانم آمدی
نزدیکِ صبح، بالش من،خیس اشک بود
شاید کنار بستر عریانم آمدی
انگار سالهاست کنارم نشسته ای
هرچند سالهاست که می دانم آمدی...!

اصغر معاذی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۱
دنیا ...

از تو پنهان می کنم رنگ صدایم را هنوز

پیش چشمت می کنم گم دست و پایم را هنوز

غربتم را با تو قسمت می کنم از راه دور

می پذیری دست های بینوایم را هنوز؟

بشنو آواز مرا از سایه ها و سنگ ها

مُردم اما نیست پایان، ماجرایم را هنوز

چیست آیا جرم انسان جز به دنیا آمدن؟

آنکه می آرد نمی بخشد خطایم را هنوز؟

در زمین جایی ندارم آرزویم مردن است

آسمان نشنیده می گیرد دعایم را هنوز

یوسفعلی میر شکاک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۴
دنیا ...

ای عشق تو بانوی سیه فام منی

زیبای خموش عمر و ایام منی

دیری است در این باغ که گلبانگت نیست

ای مرغ غمین که بر سر بام منی

شیرینی و شور بزم جانها بودی

اینک چو شراب تلخ در جام منی

گر خوی تو با رمیدگی همراه است

کی رام منی ‌آهو ی آرام منی؟

یک شمع چو قامتت نمی افروزند

اما تو همان ستاره ی شام منی

گر ننگ به نام عشق کردند چه باک

بدنام بدانی تو و خوشنام منی

هرچند که ناکام گذشتیم ز هم

چون طعم طرب هنوز در کام منی

آغاز تو بودی ام خوشا آن آغاز

شادا به تو چون غم که سرانجام منی

چون چهره ی تو هنوز در تاریکی است

ای عشق تو بانوی سیه فام منی

سیاوش کسرایی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۱۵:۲۱
دنیا ...

وحشت از عشق که نه... 

ترس ما فاصله هاست 

وحشت از غصه که نه... 

ترس ما خاتمه هاست 

ترس بیهوده نداریم... 

صحبت از خاطره هاست 

صحبت از کشتن ناخواسته ی عاطفه هاست 

کوله باریست پر از هیچ که بر شانه ی  ماست

گله از دست کسی نیست... 

مقصر دل دیوانه ی ماست..! 

قیصر امین پور

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۴ ، ۱۸:۳۳
دنیا ...

درد یعنی بزنی دست به انکار خودت
عاشقش باشی و افسوس گرفتار خودت
به خدا درد کمی نیست که با پای خودت
بدنت را بکشانی به سر دار خودت 
کاروان رد بشود، قصه به آخر نرسد
بشوی گوشه ای از چاه خریدار خودت
درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد
بگذاری برود! آه... به اصرار خودت!
بگذاری برود در پی خوشبختی خود
و تو لذت ببری از غم و آزار خودت
اینکه سهم تو نشد درد کمی نیست ولی
درد یعنی بزنی دست به انکار خودت...

علی صفری

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۴ ، ۰۶:۱۷
دنیا ...

خواب دیدیم که رؤیاست، ولی رؤیا نیست

عمر جز حسرت دیروز و غم فردا نیست

هنر عشق فراموشی عمر است، ولی

خلق را طاقت پیمودن این صحرا نیست

ای پریشانی آرام! کجایی ای مرگ؟

در پری خانه ی ما حوصله ی غوغا نیست

ما پلنگیم مگو لکه به پیراهن ماست

مشکل از آینه ی توست! خطا از ما نیست

خلق در چشم تو دل سنگ، ولی من دلتنگ

لا الهی هم اگر آمده بی "الا" نیست

موجِ شوریده دل آشفته ی ماه است ولی

ماه را طاقت آشفتگی دریا نیست

بر گل فرش، به جان کندن خود فهمیدیم

مرگ هم چاره ی دل تنگی ماهی ها نیست

فاضل نظری

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۴ ، ۰۶:۰۳
دنیا ...

سلام!
حال همه‌ی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!
تا یادم نرفته است بنویسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
می‌دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نیامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست!
راستی خبرت بدهم
خواب دیده‌ام خانه‌ئی خریده‌ام
بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌دیوار … هی بخند!
بی‌پرده بگویمت
چیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه
یک فوج کبوتر سپید
از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد
باد بوی نامهای کسان من می‌دهد
یادت می‌آید رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟
نه ری‌را جان
نامه‌ام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه،
از نو برایت می‌نویسم
حال همه‌ی ما خوب است
اما تو باور نکن!

سید علی صالحی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۴ ، ۰۲:۱۵
دنیا ...

نور از چشم من افتاده است در چشم شبت

خیره کرده کهکشان را برق هر دو کوکبت

با زبان بی زبانی ساده نیشم می زنی

طالعم افتاده در برج قمر در عقربت

در کنارم می نشینی قند پهلو می شوم

دوست میدارم بنوشم چای با قند لبت

کافرم کردی به پرهیز از خطوط قرمزت

مومنم کردی به موی مشکی لامذهبت

« إِنَّ » با هر « عُسْرِ یُسْرًا » حکمت درد من ست 

قسمت این بوده بسوزم مدتی را در تبت

حسن رحمانی نکو

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۴ ، ۱۸:۱۰
دنیا ...