شرط حضور
سه شنبه, ۵ دی ۱۳۹۶، ۰۱:۱۵ ق.ظ
دنیا نگو که بر لب گور ایستادن است
بر پرتگاه رنج شعور ایستادن است
نای گریز و جای نشستن نمانده است
در بزم عمر شرط حضور ایستادن است
ما کودکیم و طاقچه ی عاشقی بلند
تنها امید ، روی غرور ایستادن است
در جبر عشق داعیه ی حفظ اختیار
با ظرف یخ کنار تنور ایستادن است
ای صخره ی شکسته گلایه نکن به موج
برخیز ! کار سنگ صبور ایستادن است
از دور زل بزن به رقیبت کنار او
گاهی تمام عشق به دور ایستادن است
بر پرتگاه رنج شعور ایستادن است
نای گریز و جای نشستن نمانده است
در بزم عمر شرط حضور ایستادن است
ما کودکیم و طاقچه ی عاشقی بلند
تنها امید ، روی غرور ایستادن است
در جبر عشق داعیه ی حفظ اختیار
با ظرف یخ کنار تنور ایستادن است
ای صخره ی شکسته گلایه نکن به موج
برخیز ! کار سنگ صبور ایستادن است
از دور زل بزن به رقیبت کنار او
گاهی تمام عشق به دور ایستادن است
سید سعید صاحب علم
۹۶/۱۰/۰۵
چقدر عمیق درد عشق را فهمیده اید..
آیا زمان سرودن ،کارتان به مرگ نرسید؟خدا به دادتان برسد
حتی با خواندنش قلب میریزد