دنیای راز دار

آخرین مطالب

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

نامت چه بود؟آدم
فرزندکه؟من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت
محل تولد؟بهشت پاک
اینک محل سکونت؟زمین خاک
آن چیست بر گرده نهادی؟امانت است 
قدت؟روزی چنان بلند که همسایه خدا،اینک به قدر سایه بختم به روی خاک
اعضاء خانواده؟حوای خوب و پاک ، قابیل خشمناک ، هابیل زیر خاک
روزتولدت؟روز جمعه، به گمانم روز عشق
رنگت؟اینک فقط سیاه ، ز شرم چنان گناه
چشمت؟رنگی به رنگ بارش باران ، که ببارد ز آسمان
وزنت ؟نه آنچنان سبک که پرم در هوای دوست ،
نه آ نچنان وزین که نشینم بر این خاک
جنست ؟نیمی مرا ز خاک ، نیمی دگر خدا
شغلت ؟در کار کشت امیدم
شاکی تو ؟خدا
نام وکیل ؟آن هم خدا
جرمت؟یک سیب از درخت وسوسه
تنها همین ؟همین!!!!
حکمت؟تبعید در زمین
همدست در گناه؟حوای آشنا
ترسیده ای؟کمی
از چه؟که شوم اسیر خاک
آیا کسی به ملاقاتت آمده؟بلی
که؟گاهی فقط خدا 
داری گلایه ای؟دیگر گلایه نه؟، ولی...
ولی چه ؟حکمی چنین آن هم یک گناه!!؟
دلتنگ گشته ای ؟زیاد
برای که؟تنها خدا 
آورده ای سند؟بلی 
چه ؟دو قطره اشک 
داری تو ضامنی؟ بلی
چه کسی ؟ تنها کسم خدا
در آ خرین دفاع؟می خوانمش  چنان که اجابت کند دعا ....
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۵۱
دنیا ...

یک لحظه بی هیاهو دل را حریم او کن

جز او مخواه از او، او را طلب از او کن

گمگشته تو با توست، خود را مزن به کوری

بگشای چشم، او را در خویش جستجو کن

این نامه سیه را با سوز دل بسوزان

این رنگ تیرگی را با اشک شست و شو کن

یک عمر در  بر  یار  با غیر خو گرفتی

یک شب ز غیر بگریز، با یار گفت و گو کن

همچون نسیم تا کی آواره کو به کویی؟

آیینه باش خود را با یار روبرو کن . . .

غلامرضا سازگار

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۳:۰۲
دنیا ...

آمدن رسم و رسوم خودش را دارد

نمی شود که هرکس از راه رسید

سرش را بی اندازد پایین و واردِ خانه ی دل شود

مهمان فرق دارد . . . همیشه عزیز است

همیشه هم مسافر

می آید؛ می نشیند؛ می گوید

می خندد و گاهی هم بغض خالی می کندو بعد می رود

در میانِ بغض هایش شاید یکهو بگوید

می شود بمانم؟

یا مثلا می گوید دوستت دارم

یا اینکه می گوید

من کنارِ تو چقدر آرامم

تو حواست باشد که این ها تنها

یک آرامش است / یک آرامش پس از بغضی خالی شده !

آمدن و ماندن دیوانگی دارد!

میانِ گریه ها خندیدن و در آغوش کشیدن دارد

شانه بالا انداختن و- بی خیالِ بغض هایم من تو را دارم -دارد

آمدن نشانه هایِ کوچک مثلِ

شرمِ اولین کلمات

چشم هایِ پر شده از اشک

نگاه هایِ طولانی از سرِ دلتنگی

و زمزمه هایِ بی صدا

مثلِ : جانا ! چه خوب که آمدیدارد

آمدن حسادت هایِ زنانه

غیرت هایِ به جایِ مردانه دارد

آمدن

ماندن دارد ...!!

عادل دانتیسم


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۳۵
دنیا ...

تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی..
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی!
آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی..
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی!
ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار!
هشدار! که آرامش ما را نخراشی..
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم!
اندوه بزرگی ست چه باشی.. چه نباشی..

علیرضا بدیع

بعضی شعرهارو بارها  آدم میخونه و لذت میبره ولی..

به قولی نمینوشه من امروز این شعرو نوشیدم...

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۴۵
دنیا ...