غریبه
جمعه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۴۷ ب.ظ
گفتی که میشناسی و نشناختی مرا
یک روز در قمار غزل باختی مرا
دنبال اسب وحشی چشم تو روز و شب
می آمدم و از نفس انداختی مرا
من قطعه شعر چشم تو بودم که با قلم
در انزوای تلخ زمین ساختی مرا
اما خراب کرد دلت خانه ای که ساخت
گفتم که آه کاش نمی ساختی مرا
هرچند می شناسمت اما غریبه ای
گفتی که می شناسی و نشناختی مرا
??
۹۴/۰۶/۲۰