تو را باران صدا کردم
سه شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ۰۴:۴۹ ب.ظ
تو که با چشمهایت چشمهایم را صدا کردی
تو را باران صدا کردم، چرا توفان به پا کردی؟!
دلم افتاد دنبالت، رسیدم تا در خانه
تو در را بستی و در من، دری از بغض وا کردی.
مرا از پنجره دیدی که غرق دیدنت بودم
نگاهم تارتر می شد، چرا بر شیشه"ها" کردی؟!
تو را باران صدا کردم، چرا بر من نباریدی؟!
تو را توفان صدا کردم، تو آیا اعتنا کردی؟!
بیا و آخرین شبهای عمرم را نگاهی کن
تو که هر شب برای رفتنم از دل، دعا کردی.
دعا کن آسمان، امشب نبیند گریه هایم را
که می ترسم بفهمد با زمینیها چه ها کردی.
دل من کودکی بود و نگاهت مثل یک مادر
چرا در کوچه های شهر، دستش را رها کردی؟!
حسین اسحاقی
۹۴/۰۹/۱۰
.
.
.
.
.
.
.
..
زکریای رازی بعد از کشف الکل . . .
..
پیشاپیش 2آذر
ﺳﺎﻟﺮﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﻳﮕﺎنه ﻣﻨﺠﯽ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﺴﺘﯽ،
ﺍﺧﺘﺮ ﺗﺎﺑﻨﺎﻙ ﻋﻴﺶ ﻭ ﻧﻮﺵ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺣﺎﻝ
"ﻣﺤﻤﺪﺍﺑﻦ ﺯﻛﺮﻳﺎﯼ ﺭﺍﺯﯼ" ﻛﺎﺷﻒ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﺍﻟﻜﻞ
ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﺍﻟﻜﻞ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ۴۳٪ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﻣﺒﺎﺭﻛﺒﺎﺩ.
ﺩﻟﺖ ﺷﺎﺩ، ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﻗﺮﻣﺰ، ﺳﺮﺕ ﺩﺍﻍ ﻭ ﺻﺪﺍﻳﺖ
ﺩﻭﺭﮔﻪ ﺑﺎﺩ
@nekafun_channel
برگرفته از وب : http://www.nekafun.blog.ir
بهترین وبلاگ سرگرمی تفریحی
فقط یکبار سر بزنید
خوشحال میشیم
www.nekafun.blog.ir