صدای عقل
شنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۳۶ ق.ظ
درون آتشم اما گلستانی نمی بینم
میان توبه های خود پشیمانی نمی بینم
دوباره با چراغ عشق گرد شهر می گردم
ولی افسوس در این شهر انسانی نمی بینم
صدای عقل می گوید: که از یادت جدا باشم
ولی در دل بر این اصرار امکانی نمی بینم
شبیه موج ناکامی که سر بر صخره می کوبد
به سویت می دوم با شوق و درمانی نمی بینم
تو آغاز منی ای عشق خیلی خوب می دانی
که آغاز تو را با مرگ پایانی نمی بینم...
سعید بابائی
۹۴/۱۲/۰۸