دنیای راز دار

آخرین مطالب

عزیز من!

هرگز از زندگی، آنگونه که انگار گلدانی ست بالای تاقچه یا درختی در باغچه،

جدا از تو و نیروی تغییر دهنده ی تو، گله مکن!

هرگز از زندگی آنگونه سخن مگو که گویی بدون حضور تو، بدون کار تو،

بدون نگاه انسانی تو، بدون توان درگیری و مقاومت تو، بدون مبارزه ی تو، پافشاری تو،

سرسختی تو، محبت تو، ایمان تو، نفرت تو، خشم تو،

فریاد تو، و انفجار تو، باز هم زندگی ست و می تواند زندگی باشد.

زندگی، مرده ریگ انسان نیست تا پس از انسان یا در غیابش،

موجودیتی عینی و مادی داشته باشد. زندگی، کارمایه ی انسان است،

و محصول انسان، و دسترنج انسان، و رویای انسان،

و مجموعه ی آرزوها و آرمان های انسان   که بدون انسان هیچ است و کم از هیچ.

زندگی حتی ممکن است خواب طولانی و رنگین یک انسان باشد

بسیار دور از واقعیت بیداری؛

اما به هر حال چیزی ست متعلق به انسان، برخاسته از انسان،

و سرچشمه گرفته از قدرت های مثبت و منفی انسان.

به یادم می آید که در جایی خوانده ام یا نوشته ام:

« خدای من، زمین بی انسان را دوست نمی دارد و هرگز نیز دوست نداشته است » .

ساختن زمین آنگونه که انسان، روی آن، نفسی به آسودگی و سلامت بکشد،

و بتواند جزء و کل آن را عاشقانه اما نه طمع ورزانه بخواهد و نگه دارد، تنها رسالت انسان است؛

و رسالت تو و من، اگر از داشتن عنوان پرمسؤولیت و خطیر « انسان » هراسی به دل هایمان نمی افتد...

بانوی من!

ما نکاشته هایمان را هرگز درو نمی کنیم.

چهل نامه کوتاه به همسرم - نادر ابراهیمی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۶ ، ۲۱:۴۵
دنیا ...

از یار ز ناسازی اغیار گذشتیم

از کثرت خار از گل بی خار گذشتیم

این باده زیاد از دهن ساغر ما بود

مخمور ز لعل لب دلدار گذشتیم

جایی که سخن سبز نگردد، نتوان گفت

چون طوطی ازان آینه رخسار گذشتیم

خاری نشد آزرده به زیر قدم ما

چون سایه ی ابر از سر گلزار گذشتیم

از خرقه ی  تزویر نچیدیم دکانی

مردانه ازین پرد ه ی پندار گذشتیم

شد دست دعا خار به زیر قدم ما

از بس که ازین مرحله هموار گذشتیم

صائب چو گران بود به رنجور عیادت

از دیدن آن نرگس بیمار گذشتیم

صائب تبریزی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۶ ، ۰۲:۰۵
دنیا ...

اشکی که روی گونه ی ما خط کشیده  است

خون ِمقطری ست که رنگش پریده است

هر اشک ما چکیده ی صدها شکایت است

امشب ببین چقدر شکایت چکیده است !

قلب من و تو گنبد سرخی است که در آن

روح رحیم حضرت عشق آرمیده است

مقرون به صرفه نیست که عاشق شویم چون

دوران اوج عشق به پایان رسیده است.....

غلامرضا طریقی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۶ ، ۰۱:۵۲
دنیا ...
عقل اگر می‌خواهد از درهای منطق بگذرد
باید از خیر تماشای حقایق بگذرد
آنچه آن را علم می‌دانند، اهل معرفت
مثل نوری باید از دل‌های عاشق بگذرد
طفل می‌گرید مگر می‌داند این دنیا کجاست؟
عمر چون با های‌های آمد به هق‌هق بگذرد
هر بهاری باغبان راضی به تابستان شود
باید از خون دل صدها شقایق بگذرد
صبر بر دور جدایی نیست ممکن بی‌شراب
همتی کن ساقیا! تا مثل سابق بگذرد
ازگناه مست اگر زاهد به کفر آمد چه غم
از خطای اهل دل باشد که خالق بگذرد

فاضل نظری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۶ ، ۰۱:۵۹
دنیا ...

چقدر بد شده دنیا چقدر بد شده ایم

به جای گرمی آغوش، دست رد شده ایم

تو از من آن همه دور و من از تو این همه دور

شبیه آن چه که بیگانه می شود شده ایم

میان پیله ی احساسمان تفاهم نیست

که در منیّت خود حبس تا ابد شده ایم

من و تو میوه ی یک شاخه ایم و یک ریشه

جدا جدا شده ایم و سبد سبد شده ا یم

چقدر عیب نما و چقدر عیب شمار

شبیه آینه های تمام قد شده ایم....

محمد سلمانی   

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۶ ، ۰۱:۴۸
دنیا ...

رنگ دنیا را گرفتم، از خودم شرمنده ام
شیشه ی عطرم ولی از بوی بد آکنده ام
کم نخواهد کرد اشکم چیزی از بار گناه
من که خود آگاهم از سنگینی پرونده ام
دشمنی حاجت روا شد، ای بخشکد اشک من
دوستی رنجیده شد، ای وا بماند خنده ام
می زده ابلیس از خون سرم هفتاد سال
نی زده با هفت بند استخوان دنده ام
بازگشتم تا ببندی بال هایم را به شوق
بارالها! باز کن در را به رویم.. بنده ام

علیرضا بدیع

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۵
دنیا ...

در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو
عالم پرست از تو و خالی است جای تو
هرچند کاینات گدای در تواند
یک آفریده نیست که داند سرای تو
تاج و کمر چو موج و حباب است ریخته
در هر کناره ای ز محیط سخای تو
آیینه خانه ای است پر از آفتاب و ماه
دامان خاک تیره ز موج صفای تو
هر غنچه را ز حمد تو جزوی است در بغل
هر خار می کند به زبانی ثنای تو
یک قطره اشک سوخته، یک مهره گل است
دریا و کان نظر به محیط سخای تو
خاک سیه به کاسه نمرود می کند
هر پشه ای که بال زند در هوای تو
در مشت خاک من چه بود لایق نثار؟
هم از تو جان ستانم و سازم فدای تو
عام است التفات کهن خرقه ی عقول
تشریف عشق تا به که بخشد عطای تو
غیر از نیاز و عجز که در کشور تو نیست
این مشت خاک تیره چه دارد سزای تو؟
عمر ابد که خضر بود سایه پرورش
سروی است پست بر لب آب بقای تو
صائب چه ذره است و چه دارد فدا کند؟
ای صد هزار جان مقدس فدای تو

صائب تبریزی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۷:۲۰
دنیا ...

ای خوشا سودای دل از دیده پنهان داشتن

مبحث تحقیق را در دفتر جان داشتن

دیبه‌ها بی کارگاه و دوک و جولا بافتن

گنج ها بی پاسبان و بی نگهبان داشتن

بنده ی فرمان خود کردن همه آفاق را

دیو بستن، قدرت دست سلیمان داشتن

در ره ویران دل، اقلیم دانش ساختن

در ره سیل قضا، بنیاد و بنیان داشتن

دیده را دریا نمودن، مردمک را غوصگر

اشک را مانند مروارید غلطان داشتن

از تکلف دور گشتن، ساده و خوش زیستن

ملک دهقانی خریدن، کار دهقان داشتن

رنجبر بودن، ولی در کشتزار خویشتن

وقت حاصل خرمن خود را بدامان داشتن

روز را با کشت و زرع و شخم آوردن بشب

شامگاهان در تنور خویشتن نان داشتن

سربلندی خواستن در عین پستی، ذره‌وار

آرزوی صحبت خورشید رخشان داشتن

پروین اعتصامی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۲:۰۲
دنیا ...
خدا  وقتی نخواهد عمر دنیا سر نخواهد شد...

گلوی خشک صحرایی به باران تر نخواهد شد

و تا وقتی نخواهد برگی از کاجی نمی افتد

و باغی از هجوم داس ها پر پر نخواهد شد،

خدا وقتی نخواهد دانه ای کوچکتر از باران،

گُلی بالا رونده مثل نیلوفر نخواهد شد

و کِرم کوچکی...پروانه ای زیبا....و کوهی سخت

عقیق و شیشه و آئینه و مرمر نخواهد شد

خدا وقتی بخواهد می شود وقتی نخواهد نه ،

گُلی بازیچه ی طوفان غارتگر نخواهد شد

خدا وقتی بخواهد غیر ممکن می شود ممکن

ولی وقتی نخواهد واقعاً دیگر نخواهد شد..

مریم سقلاطونی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۵۹
دنیا ...

از خاک آوردم به عرش و مهترش کردم 

از هیچ او را ساختم پیغمبرش کردم

وقتی که رنجِ زندگی تنهاترش می کرد 

من سوختم ... من ساختم ... من باورش کردم

از تاک سرخ سینه ام میخانه آوردم

هر جرعه را با خون دل در ساغرش کردم

از استخوان لاغرش رستم تراشیدم

افتاده ای را با محبت سرورش کردم

مغرور و بی پروا شد و ما را ندید انگار

کز سوز دل آتش به جان مجمرش کردم

هی صبر کردم ... صبر کردم ... صبر کردم ... صبر

گویی که با این کار بی پرواترش کردم

وقتی برای خالقش ابلیس شد ، آنوقت 

در زمهریر دست هایم کیفرش کردم ...

سودا سیحون

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۶ ، ۰۵:۰۳
دنیا ...